آرتینا جونم در تبریز
مامانی این پست مربوط به اوایل و اواسط مرداده.
مامانی امسال هم عید فطر خونه عزیز جون و بابا بزرگ بودیم البته دو روز مونده بود به عید فطر که رفتیم تبریز (تعطیلات تابستانی بابایی).
سفره افطاری خونه عزیزجون و بابابزرگ که کار شله زرد و حلوا و ژله و تزئینات با من بود.همون روزیکه رسیدیم تبریز ترتیب سفره افطار رو دادم.(از راه رسیده بودم و روزه هم داشتم زیاد تزیین شله زردا و فرنی ها خوب نشد.)
پدر و مادر گلم ان شالله همیشه سفره تون پر برکت، تنتون سالم، دلتون شاد و لبتون خندون باشه.
گلهای ژله ای ساخت دست مامان البته تجربه اولم بود قبلا یه بار خونمون ژله رولی درست کرده بودم عکسشو میزارم پایین.
اینم اولین تجربه درست کردن ژله رولی خونه خودمون.
تبلت رو به هیشکی نمیدادی و منا جون و طاها جونو دور خودت جمع کردی.
دختر ناز مامانی در حال مطالعه کتاب زبان دختر خاله منا.
آرتینا جونم در حال بازی با طاها جون در بوستان مادر.
اینجا هم با عزیزجون اومده بودیم پارک.
جشن دندونی مهدیس جون خواهرزاده زن دایی هانیه.مرداد ماه
م