محرم ۹۴
مامانی امسال محرم مهمون داشتیم البته از قبل محرم یعنی از اول مهر ماه عمه و پسر عمه طاها خونه ما بودن و روز اول مهر پاشو جراحی کردن البته برای بار سوم .
شما هم تو محرم یه کوچولو مریض شدی بعد بردیمت دکتر و چند روز بعد خوب شدی و البته اینم بگم که دکترتو عوض کردیم و راستی منم شدیدا سرماخوردم که یکبار رفتم دکتر همون شبی که دایی احمد (دایی مامانی)بهمراه زن دایی و پسر دایی و مادر بزرگ من اومده بودن خونمون شب بعد از رفتن اونا حالم بد بود رفتیم دکتر ولی خوب نشدم و اینم بگم که عمه خدیجه بهمراه خانواده روز قبل تاسوعا اومدن خونمون و قرار بود عمه طاهره و طاها جونو با خودشون ببرن و من چون حالم خیلی بد بود بابایی بهمراه شما منو برد دکتر و دکتر گفت که آنفولانزا گرفتی و کلی دارو و آمپول و سرم داد خیلی خیلی حالم بد بود دایی مسعود رو هم تو کوچه دیدیم و بهمراه ما اومد دکتر .راستی آدرس دکتر جدیدت دقیقا روبروی خونه دایی مسعود هست و ...اینم بگم که روز تاسوعا عمه ها رفتند و من موندم با مریضی و ....به عزیزجون و بابابزرگ زنگ زدم تا بیان پیشمون ولی چون اونا فکر میکردن عمه ها چند روزی پیش ما هستن برای اومدن به تهران بلیط تهیه نکرده بودن و زمانیکه برای خرید بلیط اقدام کردن بلیط نبود و دو روز بعد اومدن و اینم بگم که منا جون هم روز قبل تاسوعا عمل لوزه داشته که من از دور جویای احوالش بودم.
ظهر عاشورا.
اینجا هم شما رو برده بودیم دکتر.