آرتینا جان و بازیهای اوایل ۳ سالگی
دختر گلم در حال نقاشی کشیدن.عاشقتم عزیزم
آرتینا جان و نقاشی با دست.
آرتینا جان و خمیر بازی.
دختر گلم و کاردستی البته برشها رو من زدم و کارای چسبوندن با آرتینا جونمه.
آرتینا جونم تو یکی از روزای مهر ماه بردمت خانه فرهنگ قسمت مهد تا ببینم تو کلاس میمونی یا نه از پشت پنجره مراقبت بودم سنت حدود ۲سال و ۴ماه بود یه نقاشی انگشتی با دستای کوچولوت البته با کمک مربی کشیدی که عکسشو برات گذاشتم در ضمن بیشتر از یکساعت نتونستی بمونی بعد خودم از مربی اجازه گرفتم و یواشکی وارد اتاق شدم و زیر میز قایم شدم ولی یه چند تا بچه منو لو دادن و منم مجبور شدم از اونجا بیام بیرون و به مربیتون کمک کنم و چند تا شعر برای بچه ها خوندم تا ساکت شدن ولی خودم از اونجا راضی نبودم چون کمک مربی نداشت و مربی اونجا هم تنها میتونست بچه ها رو آروم کنه اونم اگه زورش میرسید و هیچ آموزشی نمیتونست به بچه ها بده.
اینم از عکس خروسی که کشیدی.
اینم که نقاشیت تو خانه کودک هستش قربون اون دستای کوچولوت بشم.
اینم یه مسابقه عصرانه سالم بود که من دیر فهمیدم و برای اینکه دست خالی نرم مسابقه اینو درستیدم و با خودم بردم تا ببینم این مسابقه چه جوریه. راستی برنده هم نشدم قرار نیست که همه برنده بشن تازه مگه چقدر وقت گذاشته بودم که بخوام برنده هم بشم.
مامانی اول مهر ماه که پای طاها جون عمه رو جراحی کرده بودن یکماه خونه ما بودن و سعی کردم هر غذایی که دوست داره براش بپزم که یکیش هم ناگت مرغ بود که ترجیح دادم خودم تو خونه درست کنم که سالم باشه ولی واقعا تعریف نباشه از ناگتهای آماده خوشمزه تر شده بود.